رنگ ظلمت فروردین ۱۳, ۱۴۰۳فروردین ۲۳, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی بی خیال نشسته بود و فکر می کرد به همه ماجراهایی زندگی اش و بی نتیجه جلو می رفت. در ذهنش همهمه بود ادامه مطلب
باغی نمی روید فروردین ۱۳, ۱۴۰۳فروردین ۱۳, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی در نبودن در نداشتن باغها نمی رویند البته که سینه های بعضی به اصطلاح مملو از شکوفه ها می شوند سر از اشعار ادامه مطلب
همسان می وزند؟ فروردین ۱, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی همسان می وزند بادهای دوردست همسان می خندند غنچه گل در دشت های همین بغل؟ چه آرزوی بلندی دارد چه شوقی دلپذیر آن ادامه مطلب
روشنی فروردین می درخشد فروردین ۱, ۱۴۰۳فروردین ۱, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی روز بالا می آید، صبح می رود و ظهر می درخشد، آینده برای آن کس که می داند، جوری دیگر می درخشد آگاهی ادامه مطلب
صبحگاه اسفند ۲۹, ۱۴۰۲فروردین ۲۳, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی روز های بی حزن عاقبت روز مرگی می آورد روز های بی شادی پرطنین در کالبد در درون همه را کنار هم می ادامه مطلب