بدین گونه بر حکومت هشام بن حکم بن عبدالرحمن اتفاق به عمل آمد. در بامداد روز بعد از وفات حکم، یعنی روز دوشنبه سوم ماه صفر سال ۳۶۶ هجری قمری مصادف با اول اکتبر ۹۷۶ با هشام بیعت شد. خلیفه خردسال بر تخت خلافت نشست. در این هنگام هنوز سنش از دوازده سال نگذشته بود. حاجب جعفر بن عثمان و محمد ابن ابی عامر برای او بیعت می گرفتند و هیچ کس مخالفت نورزید. بیعت گرفتن چند روز طول کشید. به اقطار دیگر نیز نامه نوشتند، کسی به مخالفت برنخاست…بدین گونه در یک روز و یک شب همه با خلافت هشام بیعت کردند و مخالفان او متواری شدند و عموها و پسر عموها ناپدید گردیدند و زمام همه کارها در دست دو تن قرار گرفت: حاجب جعفر بن عثمان المصحفی و محمد ابن ابی عامر. محمد ابن ابی عامر در ایام مدیر شرطه و متولی موارث بود و ناظر حشم. ولی در واقع چنین نبود که زمام همه کارها به دست این دو تن باشد، بلکه شخص دیگری نیز از پشت پرده در راندن کارها با آن دو شرکت داشت و او “صبح” سوگلی ناواری حکم و مادر هشام خلیفه خردسال بود. صبح کفایت فرزند خود را به عهده داشت و دخالت در امور مملکت حق شرعی او به شمار می رفت.
آیا این زن که مدتی دراز با جادو و نفوذ خود بر خلافت قرطبه سیطره داشت و در همه کارها از صلح و جنگ با بزرگترین مردان اندلس شرکت می جست، که بود؟ ما از نسب و آغاز زندگی اش هیچ نمی دانیم. آنچه از روایات اسلامی بر می آید این است که صبح کنیزی بشکنسی بود یعنی از مردم ناوار. نیز نمی دانیم که او در جنگ اسیر شده و به بردگی درآمده یا حکم او را از برده فروشان خریده بوده است.
…صبح در تمام عهد حکم در دربار و دولت از نفوذی بی پایان برخوردار بود. حکم به خلوص نیت و دوراندیشی و عقل او اعتماد کامل داشت. از این رو در کارهای مهم با او مشورت می کرد و به سخن او گوش می داد. در تعیین وزرا و رجال و خواص سخن برتر سخن او بود.
عنان، محمد عبدالله. (۱۳۸۰) حکومت اسلامی اندلس. جلد اول. نشر کیهان.صص ۵۰۶-۵۰۸