المتنبی

المتنبی (متوقی در ۳۵۴ هجری قمری)

مانند بسیاری دیگر، شاعری از طراز سنتی است. اما اختلاف او با اکثر شاعران، در آن چیزی است که لوئی ماسینیون ” ضربه مضراب” خوانده و خاص متنبی است. آثار شاعرانه  او، علی رغم  همه معایب، آهنگ شخصی کاملا آشکاری دارد و شاید بیش از هر اثر دیگران در تکوین ذوق ادبی نزد تازیان سهیم بوده است.

وی در جوانی همراه پدرش که بی گمان سقای کوفه بود، به شام رفت و در آن جا پس از مرگ پدر،  با بدویان رابطه برقرار کرد. مبتنی که از جوانی نظر ها را به خود جلب کرده بود، شاعری تیزهوش و فصیح و گستاخ و از همه این ها گذشته، بی نهایت مغرور و خودخواه بود. زمانی، به حساب این که بلند پروازی های خود را ارضا کند، شورشی  به راه انداخت. اما کار به شکست انجامید و او را به زندان انداختند. از همین جا بود که لقب مبتنی که بدان مشهور  گردیده بر وی اطلاق شد. لفظ مبتنی به احتمال قوی، به معین مردی است که ادعای نبوت” کرده باشد. ” معذالک” این مجسمه خودخواهی ، از ابراز غرور واقعی عاجز است؛  در برابر قدرتمندان یک روزه که خود حقیر می دارد و خویشتن را خوار و ناچیز می سازد. به سویشان دست دراز می کند و در خدمتشان چاپلوسی می کند.

شخصیت او شخصیتی پیچیده است هم عادات و رفتاری پاک دارد و با دوستان وفادار است و هم سخت خودستاست. هم خوش ذوق و لطیف طبع است و هم بسیار متفرعن. با چنین رفتار می بایست به تدریج موجب عکس العمل  های مخالفت آمیز گردد. به همین جهات بود که از این دربار به آن دربار روی آورد. گاه مطلوب بود و گاه مطرود. گاه مست غرور بود و مداح، گاه غرق افتخار  و گاه ناراضی؛ اقداماتش همه جا به شکست های فاحش می انجامید. ناکامی های او از آن جا تلخ تر می شد که همیشه پیش از آن، به موفقیت چشم گیر و گاه پردوامی نائل می آمد. مثلا نه سال در حلب در خدمت سیف الدوله با کامیابی زیست (از سال ۳۳۷ تا ۴۴۶ هجری قمری). اما شاعر در دربارهای مختلف شام و فلسطین کمتر دوام آورد. به مصر و حتی به فارس هم سفر کرد و هنگام بازگشتن از فارس به بغداد بود که در راه به کمینی گرفتار آمد و کشته شد.

در حق او گفته اند که ” قافیه به او تسلیم است و دختران اندیشه، کنیزکان او.” در واقع هیچ شاعری حتی در عصر حاضر نتوانسته است به اندازه او قلب  تازیان را به لرزه اندازد. نخست”بداوت او، وآن بوی دلنشین کهنگی” است، “اما نمی دانم چه چیز در آن نهفته که آزادتر و رهاتر است و توحش ان کمتر”. نکته دوم و مهم تر، فراوانی تفاصیل اندرزامیزی است که در آثار او توان یافت” هیچ شاعر دیگر نتوانسته است به راحتی اوف هنر خود را مطیع این قانون اساسی نظم عرب سازد که هم مانع تداخل است و هم ایجاب می کند معنی در یک بیت تنها متمرکز گردد. هیچ کس به اندازه او…عبارات حکمت آمیز و ضرب الامثال  و کلمات قصار در شعر خویش وارد نکرده است”.  و خلاصه  سومین علت موفقیت او تغزل اوست، تغزلی که هوای فلسفه دارد نه احساسات مادی.. مبتنی  توانسته است تغییراتی چنان پرنشاط و برخوردار از دقتی چنان جذاب بیابد که می توان با توجه به آن ها، وی را مداحی به شمار آورد ” که تارهای گوناگون روح آدمیزاد را به ارتعاش در می آورد”

اما همه این تمجید ها موجب شد برخی معایب را از یاد ببریم: بسیاری از مدایج او از گونه  نشان شخصی تهی است و به ساخته های دیگر شاعران “نوخاسته” شبیه است. اما انتقاد عمده ای که بر متنبی می توان وارد دانست این است که وی در تصنع و تکلف افراط کرده و تعابیر جان خراشی به کار برده بود که به سبب شهرت او، به قوالب کهن تبدیل شده اند و اگر دیگران به کار می بردند خشک و تحمل ناپذیر جلوه می کردند؛ و بدین سان وی، الگوی جدایی به دیگران عرضه کرده است.

عبدالجلیل. ج. م. تاریخ ادبیات عرب. ترجمه آذرتاش آذرنوش. نشر امیر کبیر صص ۱۹۱-۱۹۳

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *