اکنون دیگر، در بنگاه کوچک و متوسط، فقدان سرمایه ی کاری کافی، توانایی پایین مدیریت، استفاده غیر مکفی از امکانات و ملزومات کسب و کار، مساله ای ذاتی و جزیی از پراکتیس مدیریت به حساب می آید. محیط جهانی که امروزه، بسیار رقابتی است، یک چنین دیدگاهی را می طلبد، در این میان، رضایت مشتری اولویتی مهم و مداخله گر است. رویکرد جدید به مدیریت استراتژیک، شرکت های ساخت سیستم های صنعتی را به ما شناسانده و توسعه داده اند، تکنولوژی های جدید هم به میان آمده اند که در باره این مساله یک نکته را به ما یادآور می شوند: سیستم های حسابداری مدیریت با پیاده سازی در محیط کسب و کار می توانند موجبات بهبود عملیات را فراهم آورند. ببینید حسابداری، زبان کسب و کار است. این حسابداری است که طرفین ذی نفع را به هم وصل می کند و آنها را از نتایج عملیات و شرایط مالی آگاه می سازد. این مهم از طریق داده های حسابداری به دست می آید. افرادی که منفعتی در سازمان دارند (سهامداران، سرمایه گذاران بالقوه، کارمندانی که برای مدیران کار می کنند. اعتبار دهندگان و دولت) به همراه مدیران به اطلاعاتی نیاز دارند که به آنها کمک می کند تا در تصمیم گیری موفق باشند و فعالیت های کنترلی را انجام دهند. اعتبار دهندگان و فراهم آورندگان سرمایه بر مبنای وام، نیازمند اطلاعات هستند تا توانایی شرکت در برآوردن تعهدات مالی الزامی ارتقا دهد.
از آن جایی که شرکت های کوچک، تولید شغل و اشتغال زایی بالاتری دارند و از طرفی هم، نرخ های تخریب آنها نیز بیشتر از بنگاه های بزرگ می باشد، با این حال باید این نکته را مد نظر داشت که: افراد در شرکت های کوچک و متوسط، امنیت شغلی کمتری نسبت به شرکت های بزرگ دارند، در آمریکا، هم شغل های جدید و پیچیده و هم شغل های ساده، دوام شغل را به بار آورده اند که باعث می شود تا اندازه شرکت افزایش یابد. از آن جا که در شرکت های کوچک و متوسط، تخریب شغل در خلال عقب نشینی، نسبت به بنگاه های بزرگ بیشتر است پس شاید با توجه به انعطاف پذیری بالاتر درآمد در شرکت های کوچک و متوسط این مساله را بتوان توضیح داد. به عبارت دیگر، مالکین شرکت های کوچک و متوسط، به طور موقت باید جبران کمتری را در زمان عقب نشینی تحمل کنند. اندازه شرکت ها، می تواند با سایر توانایی هایی که با اثربخشی یک شرکت همبسته هستند، تعییر کند و خلاصه که رابطه داشته باشد. و نیز باید توانایی های مدیریت را در نظر گرفت، تاثیر مدیریت سیاست گذاری هم در این بین مهم است. در بخش های مختلف تولید و ساخت در آمریکا، دیده می شود که صنایعی که در آن ها شرکت های بزرگتر سهم بازار بیشتری دارند و رشد بهره وری در آنها می باشد. اغلب مطالعات در کشورهای توسعه یافته نشان می دهد که هر چه شرکت ها کوچکتر شوند اثربخشی هم کمتر می شود.