حضور روحیه آرامش نیاز به این دارد که درون خود را به صورت یکباره به شک نیندازیم. شک وقتی به یک باره رخ می دهد، می تواند باعث شود تا فرد همه چیز را انکار کند و نتواند خود را مستقل از دیگران بررسی کند. نوعی انکار باعث می شود تا به مرور زمان مرحله شک نیز در درون انسان چندان موثر نیفتد و در واقع فرد خود را دیگر تابع عقلی که مفهوم آن در بین جمع جا افتاده است، نمی بینید. یعنی چنین عقلی برای او وجود ندارد. فرصت ها مدام از دست می روند و فرد جایگاه خود را به دست نمی آورد. یاس وجود او را می گیرد و در نهایت هم فرصت را برای تشکیل گروهی که نسبت به عقاید او منصفانه برخورد کنند از دست می دهد. او آزادی را این گونه از دست می دهد که انگار دور از شک واقعی است. دور بودن از شک واقعی می تواند به مرور زمان باعث شود تا فرد آزادی را از دست بدهد. شکاکیت در این زمینه می تواند منجر به نیست انگاری شود. هیچ چیز و هیچ کس مهم نباشد و فرد به خودسازی درونی مطابق آن چه می تواند برای همه در یک زمان بندی معین مهم باشد، نرسد. موضعی که فرد را بر آن می دارد که در برابر خود بایستد و شک غیر واقعی را از خود دور کند، همیشه بر فرد پنهان خواهد ماند اگر فرد نتواند خود را مقید به نوعی زمان بندی و درک لازم از زمان کند. فرد در شناخت “حق” خود به نظر می رسد که باید نسبت به زمان بندی زندگی در دیدگاه دیگران حساس باشد و بتواند لغات مناسب را برای همراهی با آنها یاد بگیرد. “حق” شخص وقتی شکل می گیرد که فرد زمان بندی عمر دیگران را به خوبی بشناسد. تمرین این مقوله با حساسیت نسبت به گشایش هستی در ساعاتی از روز و تماس با عالم معنوی، می تواند فرد را مقید سازد و لیکن به شرطی که در این ساعات فرد به گشایش هستی دیگری نیز بیندیشد و در غیر این صورت هر گونه منادی نیز در این زمینه بی اثر خواهد بود. گشایش هستی دیگری نیز می تواند با “رحم” تعریف شود. در “رحم” فرد تلاش می کند تا بیشتر از آن چه از قبل بوده است، جلو بیاید و بتواند “خود” جلو تر خود را تعریف کند. این که “رحم” جزئی از عناصر سازمان اجتماعی انسان شکی نیست و در غیر این صورت جامعه ای نمی تواند برپا شود. همه چیز به تاریکی فرو می رود. در چنین شرایطی روشنی همیشه امری خاص، تازه خیلی هم خاص محسوب می شود.
نمی توان بی نظیری آزادی در لحظه ای را انکار کرد و لیکن این می تواند از سر بی تجربگی باشد که نتوانیم خود را برای لحظاتی کنترل کنیم و نوعی شک به آینده را که در بی نظیری آزادی آنی وجود دارد، کنار بزنیم. همیشه دنبال شک تازه ای بودن، خبر از واقعه ای هولناک می دهد. این که نسبت واقعیت می تواند به صورت آنی انکار شود. شان یک انسان در شناخت ساعات گشایش هستی همیشه با شک آمیز بودن اصل این قضایا نیز همراه است. فرد ابتدا به ترفند می افتد و شک خود را که غیر واقعی است، انکار می کند و از دیدگاه دیگران هم که نسبت به زمان بندی دشوار برای تامین آرامش درون و روزانه خود نگران هستند، این مساله غیر منصفانه است.