اپیستمه
هر اپیستمه قلمرو تاریخی خاص و پویایی باز نمایی های دانش است. میشل فوکو در باستان شناسی دانش (۱۹۶۹) این اصطلاح را به به صورت ” مجموعه کاملی از روابطی” تعریف می کند ” که در یک دوره معین، فعالیت های گفتمانی ای را که منجر به سر برآوردن صور معرفت شناختی، علوم و نظام های صوری احتمالی می شوند وحدت می بخشند.”
به طور خلاصه می توان گفت اپیستمه شرایط گفتمانی لازم را برای آن که نوعی معرفت شناسی امکان پذیر شود، فراهم می آورد.
مفهوم اپیستمه، کامل ترین صورت خود را در آثار متعلق به آخر دهه ۱۹۶۰ فوکو، به ویژه در واژه ها و چیزها (۱۹۶۶) و باستان شناسی دانش پیدا کرد. در واژه ها و چیزها فوکو می کوشد تا تاریخ یا ” باستان شناسی” ای از علوم انسانی به دست دهد که از خلق وحدت مطلق سنتی یک سوژه، یک روح یا دوران دوری می جوید. بنابراین تاریخ دانشی که این چنین درباره آن نظریه پردازی شده باشد، هم چون کلیتی پویا و همواره متغیر بازنمایی می شود.
ند. (مکاریک،۱۳۸۵، صص ۱۶-۱۷)
مکاریک، ایرنا ریما.(۱۳۸۵). دانش نامه ی نظریه های ادبی معاصر. ترجمه مهران مهاجر، محمد نبوی. نشر آگه