غروب عرفه
توی یک قلعه امن در ذهنم فکر می کنم…خداشناسی را امروز جدی می گیرم. توی درون خود خودم…می فهمم که می توانم از تردید ها دور باشم به شرطی که دنبال هیاهو و طمع نباشم که بخواهم با حرف های ساده لوحانه و شبهه ناک کسب شهرتی بکنم.
می روم همین طبیعت دور و اطراف همین نشانه های ساده را جدی می گیرم، حرف زیادی هم نمی زنم. شاید بیرون از ذهن من نزدیک یک آتش صحرایی بشود فکر کرد و خدا را بهتر شناخت…افقی که سرخ فام است و غروب عرفه را تهینت می گوید. این هم نشانه ای دیگر است. نشانه های زیبا همه جا هستند چشمانی باز و آتشین می خواهد تا معرفت روز عرفه را بشناسد…خوب که نگاه می کنی می بینی لب هایی مخلصی هستند که دعا از آنها پرواز می کند. اخلاص هنوز هم هست…نیاز به هیاهوی مضحک بعضی نیست!
امشب بزم هستی برپاست. شمع و پروانه. کسی که این دو را می شناسد، کسی که دلدادگی حالیش می شود، سراغ بعضی حرف ها نمی رود. کسی که مانوس با روش شمع است، امشب در برابر طمع خود را نمی بازد و در عوض خودش را بهتر می شناسد، خداشناسی در رگ های کسی که امروز را با تفکر صحیح سر کند. بشناسد سه چیز را که به او مربوط است: اینک و اینجا و اکنون…حالیش باشد که نباید از حد خود فراتر رود. این لحظات به کسی سپاس می گویند که شناخت خود را از جهان اطرافش بهبود بخشد. بداند در چه زمانه ای زندگی می کند! آری تو را می خوانم خدایا به نام های گوناگونت. تو که همه جا هستی. البته که صعود با تکرار نام های شریف تو چه زیباست. هر اسم الهی مظهر چیزی است و البته مظهر همه چیز هم هست! و البته که به همین سپاس گفتن و تحمید اکتفا می کنیم و پا را از گلیم خودمان درازتر نمی کنیم و دچار طمع نمی شویم تا با بیانی ناقص دنبال مشهور شدن در جمعی باشیم. به حدیث زیر توجه فرمایید:
امام باقر عليه السلام فرمود: درباره خلق خدا سخن گوئيد و راجع به خدا سخن نگوئيد زيرا سخن راجع به خدا جز سرگردانى براى گوينده زياد نكند. و در روايت ديگرى از حريز است درباره هر چيزى سخن گوئيد ولى راجع به ذات خدا سخن نگوئيد.
اصول كافى جلد ۱ صفحه: ۱۲۳ رواية:۳