استراتژی اسارت
از دست دادن استقلال در مبادله برای کسب امنیت است. یک شرکت با موقعیت رقابتی ضعیف ممکن است قادر نباشد تا تسلیم محض استراتژی اسارت شود. صنعت ممکن است به طور قابل ملاحظه ای جذاب نباشد تا چنین تلاش هایی را از طرف مدیران اخیر و سرمایه گذاران توجیه کند. با این حال، یک شرکت در این وضعیت با فروش کم و افزایش ضرر روبه رو می شود. مگر این که اقداماتی را به مرحله اجرا گذارد. مدیریت با پیشنهاد تن دادن به استراتژي اسارت در مقابل مشتریان بزرگتر جهت تضمین وجود مستمر شرکت از راه قرارداد های بلند مدت به دنبال یک فرشته نجات است. به این ترتیب شرکت اسیر، گستره برخی از فعالیت های خود را مثل بازاریابی کاهش می دهد و هزینه هایش به نحو چشمگیری کاهش می یابد. شرکت ضعیف تر با وابستگی شدید نسبت به یک شرکت که حداقل 75 درصد از فروش هایش را انجام می دهد، از فروش و تولید اطمینان حاصل می کند. مثلا سیمپسون اینداستریز آو برمینگهام (Simpson Industries of Birmingham) برای این که تنها عرضه کننده قطعات اتوموبیل شرکت جنرال موتورز باشد، موافقت کرد که تیمی ویژه از طرف جنرال موتورز تجهیزات تولید قطعات موتور آن را بازرسی کنند و با کارکنان آن مصاحبه کنند. در مقابل، ۸۰ درصد تولیدات شرکت مزبور ، بر اساس قرارداد بلند مدت منعقد شده میان طرفین، به شرکت جنرال موتورز فروخته می شود. (ویلن و هانگر، ۱۳۹۲، ص ۳۳۱)
ویلن، توماس ال. هانگر، جی دیوید.(۱۳۹۲) مدیریت استراتژیک و سیاست کسب و کار. ترجمه سید محمد اعرابی و هاشم آقازاده. حلد اول دفتر پژوهش های فرهنگی.