از ابتدای یک خیابان تا انتهای یک خیابان بلند می تواند برای شما بیشتری از حدی طول بکشد که در فکر خود روی آن حساب می کنید. لحظه های کوتاه… می توانند با فکر همراه شوند. بودن در این جهان همواره ما را به پرسش از سرنوشت می کشد. لحاظ کردن نیروهایی که بر سرنوشت ما تاثیر گذارند خود می تواند برای شروع بحث کافی باشد. بعضی به ساختار اجتماعی توجه دارند عده ای دیگر هم مساله اختیار و اراده خود شخص را به میان می آورند، این طوری فکر می ماند که به هر کدام از این دو چه وزنی را بدهد. ولی به نظر من اراده مهم تر است و اختیار آدمی نزد خودش اهمیت بیشتری دارد.
بعضی انسان ها می خواهند که روزی از باور های ناپسند پیشین رها شوند. آنها باید قبل از هر چیز بداند که اگر می خواهند تفکر جدیدی را اتخاذ کند، باید بدانند که این “روزآمدی” نوعی تقاضا است که از دو وجه ما را تحت فشار قرار می دهد ۱- داشتن نوعی عاطفه به یاری دیگران ۲- داشتن نوعی دیدگاه پر از عقلانیت نسبت به سرنوشت. یعنی آنها باید خودشان این دو تقاضا را داشته باشد یعنی هم از لحاظ عاطفی تحت فشار قرار بگیرد که دیگران را دریابند(وجدان) و نیز این افراد باید بخواهندکه سرنوشتشان به گونه ای باشد که یاری رساندن به دیگران گره بخورد این طوری یک فرد می تواند نسبت به جهان اطرافش، یک انسان روز آمد باشد. این طوری در این روزآمدی، تصمیمات خودش را در زندگی، بر مبنای اختیار و آگاهی خودش و مشورت با انسان های ذی صلاح اتخاذ می کند