preview

مقدمه کتاب تودور جونز

 این کتاب بر این نیت است که مقدمه ای بر تاریخ اندیشه سیاسی مدرن (مشتمل بر  دوره تقریبا ۱۵۰۰ میلادی به بعد)  باشد و  حول پنج مفهوم سیاسی سازماندهی شده است.  این کتاب به جست و جوی راه هایی می پردازد که این مفاهیم – ایده های انتزاعی و کلی  در باره سیاست-  توسط اندیشمندان سیاسی غربی متنفذ، در این دوره ، تفسیر شده اند.  هم چنین راه هایی را بررسی می کند که پرسش  های سیاسی ، مسائل و موارد از آنها  برخاسته اند و با این اندیشمندان در پنج حوزه انتخابی تفکر  مفهومی مورد بررسی می کنند.

وقتی قرار باشد چنین تعهدی را رعایت کنیم ، باید دغدغه های نظری  را که اهمیت قابل توجهی دارند، تعریف نمایم.  پیش فرض  این کار، این است که الگوهایی بزرگ توسعه عقلانی وجود دارند که از سال ۱۵۰۰  در خلال تاریخ  اندیشه سیاسی مدرن، به وجود آمده و توسعه یافته اند. چنین الگو هایی با گستره ای وسیع، حول مفاهیم سیاسی پایه ای شکل می گیرند که در هر حال، به روش های مختلف  در دوره های تاریخی خاص،  مبنای نظری  اندیشه سیاسی مدرن را فراهم آورده است.  در این کتاب، پنج تا از این مفاهیم – یعنی حق حاکمیت[۱]، اجبار سیاسی[۲]، آزادی[۳]، حقوق[۴] و برابری[۵]–  چهارچوبی را ارائه می دهند که توصیفی خواهد بود و مبنایی تفسیری را  فراهم می آورد از تئوری های خاص  و مباحثاتی که اندیشمندان سیاسی  بزرگ،  آنها را به پیش برده اند.

 بدین طریق، من امیدوارم بتوانم  هم  به تغییرات و هم استمرار، اشاره کنم. آن هم به روشی  که مفاهیم  کلیدی مورد اشاره من، توسط اندیشمندان سیاسی تفسیر و فرموله می شوند،  به گونه ای  که بینش ها و دیدگاه های متمایز آنها مورد پالایش قرار بگیرد.

چند نکته درباره روش شناسی

 در خلال کتاب،  من باید  رویکردی ” زمینه گرا[۶]” را به تاریخ اندیشه سیاسی داشته باشم، تاریخ اندیشه سیاسی، آثار بزرگ  فلسفه سیاسی و نظریه سیاسی را در بر می گیرد که زمینه آنها، در مورد جوامع خاص  و فرهنگ های متفاوت  با مشکلات سیاسی خاص، مقوله ها و زبان  مخصوص آنها می باشد.  چنین رویکردی ، یکی از آنهایی بود که در منازعه  روش نشاختی  ئو تاریخ  اندیشه سیاسی  در اکادمی  ددر اواخر  دهه ۶۰ میلادی پیشرفت کرد. پ

رویکرد جایگزین، که از ۱۹۴۵ ، به بعد دنبال شد یک رویکرد زمینه گرا بود” که متون کلاسیک  اندیشه سیاسی  می توانند  بدون توجه دقیق  به  زمینه های تاریخی خاص انها مطالعه شوند.  چنین رویکردی ، شاید در بهترین مثال در ،  آثار جان پلامنتز[۷] و اندرو هکر[۸] دید. {۱}

 که در عوض بازتابنتده  این واقعیت می باشد  که نظریه دسیاسی ، از ۱۹۴۵،   همچون زیر مقوله ای[۹] از فسلفه محسوب می شود. دغدغه های اصلی  می تواند  در ابتدا، توضیح مفاهیم  به کار برده شده در گفتمان سیاسی  و منازعه باشد،  دوم این که آزمون دشوار  و ارزیابی اصول عقاید سیاسی باشد. {۲}

نظریه سیاسی، بنابراین ، به طور گسترده ای به عنوان بدنه دانش فلسفی شناخته می شود که مشتمل بر  مطالعه انتقادی و تحلیلی ایده ها و ارزش ها  دکترین ها می شود. که در اندیشه سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد.  از این رو، نورمن بری  تعریفی ز نظریه سیاسی  را پیشنهاد کرده است که به عنوان  ” موضوعی فلسفی و گسترده… که در سبک تحلیل است و گره خورده با روش شناسی می باشد، به وضوح مفاهیم می پردازد. . … منطق ارزیابی سیاسی می باشد. {۳}

در  واقع، این مطمئنا برای ما مساله خواهد بود که پراکتیس روش شناختی در فلسفه، بر بسیاری از ادبیات تفسیری[۱۰]  تئوری سیاسی تاثیر می گذارد.  بسیاری از نظریه پردازان سیاسی معاصر، و روابط منطقی بین آنها  که در متون کلاسیک فلسفه سیاسی توسعه یافته است.  علاوه بر این،  این نظریه پردازان به چینن بینشی  رسیده اند که استدلال هایی را، در متون گسترش بدهند.  یا  اصول بی زمان و  معتبر را از آنها مشتق می کنند. 

افزون بر این، حتی  وقتی دانشجویان ” متن گرا” در اندیشه سیاسی این ایده را گسترانیده اند که فهمی  از باف تاریخی  که حول یک متن کلاسیک قرار دارد،  باید چیزی به دانش  چنان کاری بیفزاید  این فقط یک امتیاز شناخته شده است. پلامنتاز به عنوان مثال،  در این باره می نویسد:

 ما از طریق ارزیابی دوباره آنها، با توسعه دانش مان درباره مسائلی و پیشامد هایی که آنها در مورد آنها، نوشته اند می توانیم در باره استدلال های { اندیشمندان سیاسی} بدانیم. {۴}

به طور خلاصه، با توجه به نگرش متن گرا، جست و جوی تاریخی  درباره یک اثر گذشت  نظریه سیاسی ،  که در بعضی موردها، بعضی  بینش های جالبی را ارائه می دهد.  نقشی مرکزی را تفسیر آثار بزرگتر  اندیشه سیاسی غربی ایفا می کند.  چرا که بیش از هر چیز، این تحلیل فلسفی است،  که به با بیشترین  تاثیر، این فعالیت عقلی را انجام می دهد.

 در تقابل با این نگرش، تعدادی از مورخین برجسته،  اندیشه سیاسی – به خصوص  کوئنتین   اسکینر[۱۱]، جان پاکاک[۱۲]، جان دان[۱۳] و دیگران،  استدلال کرده اند که متون کلاسیک و ایده های سیاسی که در آنها مجسم شده است.  باید در بافت های[۱۴] تاریخی که آنها تولید شده اند{۵} مورد بررسی قرار گیرد. استدلال “بافت گرا” از اواخر دهه ۱۹۶۰ بر دو سطح  اصلی به وجود آمد. اول،  معنا و اهمیت خود متن باید معنا و اهمیت عوامل اجتماعی، دینی، اقتصاد و اجتماعی   باید در نظر گرفته شود که در دوره  ای که متن به کار می آید ، مورد بررسی قرار می گیرد.

دریافتن  آن  بافت احاطه کننده،  به ما کمک می کند،  بنابراین ، معنای متن را بهتر می یابیم.

این تاکید  بر اهمیت اولیه باف تاریخی  که چند پیامد  مهم دارد به طریقی که  دانش موران  مردن و خوانندگان، ما به  متون کلاسیک اندیشه سیاسی بررسی می شود.

به همین دلایل است  که بنا برانی ف رویکرد مبنای تاریخ  به نظریه سیاسی برای من مناسبترین و ارشزمندین نوع روکیرد می باشد. گرچه حداقل سه تعدیل وجود دارد  که باید این تایید کلی بر روش زمینه گرا، انجام شود. اول اینکه،  هنگام که به اهمیت این موضوع پی می بریم که وقتی به راحتی یک نویسنده را در متنش در متن تاریخیش قرار می دهیم، باید از خطر تقلیل دادن یک اندیشمند آگاه باشیم . چرا که  همان طور که یان همپشر- مانک[۱۵] ، بررسی نموده است دوم اینکه،  باید تاکید شود که فهم تاریخی این بافت که در آن  یک اثر در مورد نظریه سیاسی ساخته می شود الزامی می باشد نه تنها برای در نظر گرفتن معنای آن، بلکه آزمون قوی استدلال های فلسفی  که این اثر شامل آن می شود.  رویکرد بافت گرا،  به آن متن، بنابراین می تواند به طور موثری تعقیب شود…


[۱] sovereignty

[۲] Political obligation

[۳] lebirty

[۴] rights

[۵] equality

[۶] Contexualist

[۷] John Plamenatz

Andrew hacker[8]

[۹] Subcategory

[۱۰] interpretive

[۱۱] Quentin Skinner

[۱۲] John Pocock

[۱۳] John Dunn

[۱۴] context

[۱۵] Iain Hampsher-Monk

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *