درخشش آشنایی و یکسانی دی ۲۷, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی روز بی انتظار پایانی نداشت روز وصل روز همدلی روز همکاری درخشش آشنایی و یکسانی و حذف وهم ایده ای برای برابر بودن ادامه مطلب
چاره ای نیست دی ۲۲, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی بی اختیار و بی اراده بی نفس و بی خمیازه سر به آغوش نابرابری دیرین خیابان ها می سپارد رهگذر ما که می ادامه مطلب
سنگریزه و آینده دی ۲۱, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی بود و نبود نبود انضباطی که معنی بدهند که رز ها را درست تر کنار هم بچینند در سوگواری مرگ آینده نمی شود ادامه مطلب
تشریح یک موضوع دی ۷, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی روز عطرآگین بدون تکلم سایه ها پیش نمی رود در دستان خود زنجیر و اسیر بی حمایت خواستن از واژه ها بی دانستن ادامه مطلب
صندلی آذر ۲۸, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی هر بار هنگام ترک کردن عادت مرد مخالف با فکر های او و سایه های پرازدحام روی دیوار یک راستگوی همیشگی با خود ادامه مطلب