غبار خرداد ۱۶, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی دستانت پرواز می کنند چشمانت آشیانه اند دستانت می بخشند در تاریخچه من روی چشمانت می نشیند غبار در تابلوی روی دیوار همین ادامه مطلب
سوخته اردیبهشت ۱۱, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی نه مثل هر معنای دیگر نه مثل ندانستنی که به تو نمی آید روز می آید شب می رود ابهام شکل می گیرد ادامه مطلب
طعم تلخ اردیبهشت ۸, ۱۴۰۳اردیبهشت ۸, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی طعم تلخ نبودنت، بیشتر از طعم تلخ نداشتن لحظه های بیشتر نیست عمر است دیگر رد می شود گاهی زیادی خود را می ادامه مطلب
دیرینه ولی ناآشنا اردیبهشت ۴, ۱۴۰۳اردیبهشت ۴, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی بی دغدغه بی خیال می روند عابران هر روز عابران دیرینه ولی نا آشنا نگاه آشفته شان به خیابان تو را فرا می ادامه مطلب
بی اهتمام فروردین ۲۹, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی بیرون از هر دایره شناخت بی آثار و بی اهتمام می رود آن که بی گناهی می داند بی سرنوشت نوشتن انشای زندگی ادامه مطلب