کاروانسرا(۷) فروردین ۱۷, ۱۳۹۷شهریور ۵, ۱۳۹۸مهزیار کاظمی فلسفه فقط در تاریخ ظاهر می شود (هگل) در کاروانسرا چیزی نخرید. با این حال این اشیا، در ذهن او در طول راه ادامه مطلب
کاروانسرا(۶) فروردین ۱۶, ۱۳۹۷تیر ۶, ۱۳۹۸مهزیار کاظمی شب از نیمه گذشته بود. ستاره ها را برای دقایقی بر انداز کرد.کم کم سکوتی در کاروانسرا حاکم می شد.کاسه آب، نی، نان… ادامه مطلب
بیابان(۵) فروردین ۱۲, ۱۳۹۷مهر ۱۹, ۱۳۹۸مهزیار کاظمی در راه به همه چیز فکر می کردیم: سال های عمر را که می شمریم می بینیم بعضی از سال ها، آکنده از ادامه مطلب
کاروانسرا(۵) فروردین ۱۲, ۱۳۹۷تیر ۶, ۱۳۹۸مهزیار کاظمی دوباره پیش جماعت دور آتش برگشت. هوا سرد تر شده بود. چند جرقه آتش اطراف او درخشیدند. اما آیا آتشی هم درون سینه ادامه مطلب
کاروانسرا(۴) فروردین ۱۱, ۱۳۹۷مرداد ۳, ۱۳۹۸مهزیار کاظمی حقیقت آن است که مرا پناه دهد. از میان تردید ها، مرا به پیش برد، در هیاهوی اطرافم. وقتی نداری نمایان است. وقتی ادامه مطلب