جامعه مکانیکی و جامعه ارگانیکی و دورکیم

دورکیم معتقد است(believers) که در جوامع سنتی(traditional) انبوهی از استعاره ها وجود داشته اند، ولی در فرآیند  صنعتی شدن(industrialization) اندک اندک محو شده(to be erased) و معنایشان(meaning) چنان  از دست رفته است که دیگر کمتر کسی  آن ها را درک می کندو بزعم وی استعاره بیان فشرده ی یک فکر یا احساس جمعی است که به دسته ی معینی از اشیا مربوط می شود. از زاویه(angle) استقرایی استعاره ها در تکوین نظریه ها و ایده های تئوریک دورکیم موثر بوده اند. استفاده(usages) دورکیم از تمثیل های ارگانیک در قوام بخشیدن نظریه پیشرفت، تقسیم کار اجتماعی و گذار از همبستگی مکانیکی به همبستگی ارگانیک نقش بسزایی داشته است. بهره گیری(usage?) از استعاره های(metaphor)  جامعه  و “شی انگاری”  واقعیت های اجتماعی(social realities) منجر به توسعه نظریه جامعه شناختی دورکیمی شد.  (یعقوبی، ۱۳۹۵)

جامعه مکانیکی و جامعه ارگانیکی(organic)
دورکیم اظهار داشت که برای یافتن پاسخ(answer* و درک این تحول باید قوانین جامعه را که آیینه تمام نمای همبستگی است مورد کنکاش قرار بدهیم. قوانین خود تابع میزان تقسیم کار و گستره وجدان جمعی است.

جامعه مکانیکی: مکانیکی بودن نوع همبستگی، متوجه اصل همانندی افراد در چنین جامعه ای است . همانندی افراد در این جامعه ناشی از دو امر مهم است. یکی منابع معرفتی واحد که موجب می شود افراد به ارزش های واحدی دل بسته باشند. این دلبستگی به ارزش واحد بری آنها احساس واحد می آورد و در نتیجه افراد همانند می شدند. منشاء(origin?) دوم که به همانندی افراد در این نوع جامعه منجر می شود این است که تقسیم کار اجتماعی است تا فنی.
از این رو، افراد از هم متمایز نیستند و هرفرد همان قدر می داند که دیگری، یعنی همانند هستد. اما از آنجا که از نظر دورکیم تباین و اختلاف است که باعث شکوفایی می شود. وابسته و همبسته بودن افراد همانند به دلیل عدم تمایز پذیری اجتماعی را همبستگی مکانیکی می داند. به معنی دیگر، اینکه فردیت در چنین جامعه ای ظهور و بروز پیدا نکرده است. دورکیم برای توصیف و تفکیک این نوع جامعه به مقایسه گستره ی وجدان جمعی و نوع حقوق در این دو نوع جامعه می پردازد. از نظر دورکیم وجدان جمعی عبارت است از ” مجموعه باورها، و احساسات مشترک در بین حد واسط اعضای جامعه (آرون، ۱۳۶۳، ص ۱۸)

جامعه ارگانیکی: در سیر تحول تاریخی جامعه، دو سر چشمه تولید کننده ی همانندی متزلزل می شود. یکی اینکه مبانی دریافت دانش متکثر می شود و دیگر اینکه جامعه پیچیده می گردد و در نتیجه این فرایند گوناگون شدن افراد با نا همانندی آنهاست. یعنی افراد در چنین جامعه ای از متمایز می شوند یا اینکه تمایز پذیری اجتماعی پیش می آید. این تمایز پذیری اجتماعی، فردیت و یا تخصص، سبب نیازمندی افراد به یکدیگر در نتیجه شکوفایی استعداد ها می شود. نتیجه این نوع تقسیم کار به قول دورکیم، “هم بسته ساختن و متالف نمودن است” این نوع وابسته بودن افراد نا همانند به یکدیگر را دورکیم با کمک از استعاره زیست شناختی، همبستگی ارگانیکی یا همبستگی از راه نا همانندی می نامد.(آرون، ۱۳۶۳،ص ۱۶)

به نقل از:
جمشیدیها غلامرضا(۱۳۸۳) پیدایش نظریه های جامعه شناسی. انتشارات دانشگاه تهران. صص ۱۳۵-۱۳۶

یعقوبی، علی.(۱۳۹۵). استعاره و بینش جامعه شناختی دورکیم. نشریه جامعه شناسی ایران. سال هفدهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳

همچنین مراجعه کنید به :

آرون، ریمون، ۱۳۶۳مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی. ترجمه باقر پرهام، جلد دوم، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *