تاریک و روشن

شناخت آفاق جدید، نیازمند این است که موقعیت های خاص را از لحاظ نور در ذهنمان مد نظر قرار دهیم. بیایید یک تصویر بسازیم:

هوا که تاریک و روشن است. به خیابان خلوت می زنیم. با کوله باری برای آینده. ته خیابان زیاد معلوم نیست. ولی ته خیابان آینده است. نرسیدن به آن دلهره می آورد. یعنی اطمینان در ته خیابان آفاق جدید است و ما ممکن است به آن نرسیم. نمی توانیم در درون خود ساکت بنشینیم و فقط نظاره کنیم که چگونه تاریکی ما را احاطه می کند.

پس فرض است که قرار است فقط یک خیابان تاریک و روشن را در یک صبح گاه بپاییم. اشیاء چه جلوه گرند. با معانی و نشانه هایشان برای ما در ذهن ما نقشه را در یک امتداد کامل می کنند

به محض این که رهسپار شناخت آفاق جدید می شویم، خود را در یک تاریک و روشن در می یابیم. گام بر می داریم در میان تاریک و روشن. دور معلوم نیست. رسیدن به افق های نزدیک گوارا است. دلهره ای مطبوع آدمی را در شناخت آفاق جدید فرا می گیرد و مزه فکر خوب شناخته می شود. فکر در تاریک و روشن همیشه جلوه گر است. دیگران هم می آیند. ما در فکر تنها نیستیم. این جور تنهایی و خود را تنها پنداشتن صرفا نوعی غم است. گذرا است. دیگران هم هستند.

گام برداشتن در فضای تاریک و روشن، شناخت سایه ها، همگی ما را به شناخت بیتشر و نیز یک انس با این تاریک و روشن دعوت می کند. این که فضا را برای خودمان خصوصی کنیم. ولی گام برداشتن در این تاریک روشن، باعث می شود تا به اشیا و انسان های دیگر نیز توجه کنیم. تاریک و روشن نمی گذارد چهره را دقیق از دور بشناسیم و شاید افراد معدودی که در این ساعت در خیابان دیده می شوند، راهشان را کج کنند ولی به هر حال برای لحظاتی هم که شده هستند. هر کدام از آن ها برای خودشان قصه ای دارند.

نوع تمرکز ما در آفاق جدید روی اشیا، افراد و اذهان می توان به ما نشان دهد که چگونه قصه ای را در انس تاریک و روشنی برای خودمان طراحی کنیم و با کوله بار خود به ته خیابان بلند آفاق جدید برسیم.

          شاید پرنفوذ ترین حوزه در ارتقا نگرش ها در زمینه بازی های زبانی، نظریه افعال گفتاری (speech acts) باشد. (به آراء جان سرل و آستین     مراجعه کنید) باشد که مووضعی مهم در زمینه پراگماتیکز به حساب می آید. با این حال دلایل لازم برای ما وجود دارند تا باور کنیم که پیچیده ترین اشکال بازی های زبانی، کمتر به قضیه  افعال گفتاری یا افعال ارتباطی بین شخصی مرتبط و  وجوه زبان (modes of language) در زمینه اجتماعی ربط دارند. جذابترین بازی هایی که ویتگنشتاین بررسی کرده است به نظر می رسد که درون زبانی باشند. یعنی به گونه ای هستند نشان می دهند زبان باید به روشی معین کارکرد داشته باشد و معنای خود را از فرایند های بین هم مرتبط ولی متفاوت اتخاذ کند. این طوری هر بازی به بازی دیگری دگردیسی می یابد. کلید برای معنا، تغییر زمینه ای است، به این صورت که یک اصلاطح معنای خود را با این تغییر زمینه ای به دست می آورد یا از دست می دهد. با هر تغییر زمینه ای، زبان قدیمی، اعتبار جدید به دست می آورد یا نقطه نظر خود را از دست می دهد. انگار که یک موقعیت را از دست می دهد. یک حرکت یا موقعیت، قدرت خود را در زمینه بازی ای که در آن وضع شده است، به دست می آورد و یا از دست می دهد. (راتلج و چپمن، ۲۰۰۴-۲۰۰۵)

 منابع:

Chris Routledge & S. Chapman (eds), Key Thinkers in Linguistics and the Philosophy of
Language, Edinburgh University Press, 2004–۲۰۰۵٫

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *