شعری از آنا آخماتاوا: موزا

آنا آخماتاوا
***
موزا
شبانگاه که ورودش را چشم به راهم(road)
زندگی گویی(may be) به مویی(hair) آویخته است
به چه می ارزند.
جوانی(youth) و شهرت(fame( و آزادی(freedom)
در حضور این محبوب
که با نی لبکش می آید
و اینک آمد
نقاب از چهره(face) می گیرد
به ظرافت(delicate) در من می نگرد
گویم اش(i say)

“موزا!
صفحات دوزخ را
تو آیا
بر دانته فرو خوانده ای؟”

پاسخ می رسد که
“آری”.

۱۹۲۴

حمید رضا آتش بر آب.(۱۳۸۸). عصر طلایی و عصر نقره ای شعر روس. نشر نی .صص- ۲۵۶-۲۵۷

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *