گاهشمار اندلس از عبدالرحمن الداخل (اولین امیر)

ابتدای امر: عبدالرحمن الداخل

سفاح خلیفه اول عباسی روی کار آمده است. تعقیب و کشتار بنی امیه، این خاندان را چونان درختی از ریشه برافکند. چون تخت خلافت بنی امیه سرنگون شد، عبدالرحمن بیست ساله با خانواده خود به فرات گریخت و در آن جا در روستایی پنهان شد و به سرانجام کار خود می اندیشید.  سپاه سیاه جامگان در آن نواحی آشکار شدند و از پی افراد آن خاندان  گشتند. عبدالرحمن  مبادرت به فرار نمود.

عبدالرحمن که از دست سیاه جامگان{سپاه ابومسلم} رهایی یافت پنهانی راهی جنوب شد که به مغرب رود. از همان آغاز مقصد او مغرب بود و او به خود وعده می داد  که اگر پایش به اندلس برسد مردم اندلس او را فرو نخواهند گذاشت. دیگر مردان اموی نیز چنین تصوری از اندلس داشتند و پیش از فرو ریختن کاخ خلافتشان چنین پیشگویی می کردند.

عبدالرحمن از فلسطین گذشت و به مصر درآمد. دو غلامش بدر و سالم به او رسیدند. ان دو را خواهرش ام الاصبغ با نقدینه و جواهر نزد او فرستاده بود. عبدالرحمن از مصر به برقه رفت و به خویشاوندان مادری اش افراد قبیله بنی نقزه پیوست. اینان از بربرهای طرابلس بودند. مادر عبدالرحمن از بربر ها بود. زنی بود موسوم به راح. تا فرصتی دست دهد نزد آنان ماند. ظاهرا استیلای بر افریقیه از ذهن آن جوان دلیر و حادثه جوی دور نبود. افریقیه از یک ربع قرن پیش مورد توجه کسانی بود که میخواستند بر ضد حکومت قیام کنند.

اواخر سال ۱۳۶ هجری قمری

برای عبدالرحمن فرصت عمل برای عبدالرحمن به وجود می آید چون می شنود که در اندلس میان مضری و یمنی ها اختلاف بالا گرفته است. غلام خود، بدر را می فرستد تا  دعوت او را میان هواخواهان بنی امیه و مردم شام بگسترد.

دهم ماه ذی الحجه سال ۱۳۸ هجری قمری

بین عبدالرحمن اموی و یوسف بن عبدالرحمن در قرطبه نبرد رخ می دهد. یوسف شکست می خورد و به طلیطله می گریزد.عبدالرحمن اموی و یارانش بی آنکه با مقاومتی روبرو شود عبدالرحمن اموی به قرطبه داخل می شود و به لشکریان خود را فرمان می دهد تا به اعتدال و قناعت خو گیرند و خانه و اموال و اهل عیال دشمنان خود را از تعرض اسارت و غارت حفظ کرد. نماز جمعه را در مسجد جامع قرطبه به جای می آورد و  پسس  در قصر امارت فرود می آید و در حال مردم با او بیعت می کنند. جنگ بین عبدالرحمن و یوسف در مساره شکل می گیرد و آغاز پیروزی های عبدالرحمن اموی است. روز نبرد مساره از روز های سرنوشت ساز اندلس است و آغاز دوره جدیدی در تاریخ آن.

 

سال ۱۴۲ هجری قمری

یوسف بن عبدالرحمن در نزدیکی طلیطله  با توطئه کشته می شود و سرش را برای عبدالرحمن در قرطبه می برند.

موقعیت طلیطله

سال ۱۴۶ هجری قمری

علاء بن مغیث الیحصبی از وجوه مردم باجه که در آن جا ریاست و قوم و قبیله دارد با ابو جعفر المنصور خلیفه عباسی مکاتبه آغاز می کند و چندی بعد با رسولان او در افریقیه دیدار نمود و می خواهد که خلیفه عباسی منشور فرمانروایی اندلس را به نام او صادر کند. علاء بن مغیث به اندلس باز می گردد و با لشکری نیرومند وارد باجه می شود و به بنی عباس دعوت می کند و علم سیاه (نماد عباسیان) بر افراشته و اعلان می کند  که از سوی منصور در سال ۱۴۶ هجری قمری به امارت اندلس برگزیده شده است.  باجه و نواحی آن را آتش آشوب فرا می گیرد و قبایل و احزاب گوناگون زیر علم سیاه عباسیان صف آرایی می کردند. به ویژه یمنیان  و فهریان پیشقدم بودند. عاقبت علاء از عبدالرحمن اموی شکست می خورد و کشته می شود.

اوایل سال ۱۴۰ هجری قمری

سعید الیحصبی معروف به مطری در شهر لبله قیام می کند. او خواستار خون یمنیانی بود که با علاء بن مغیث کشته شده بودند.

موقعیت شهر لبله

آغاز جمادی الاول سال ۱۷۲ هجری قمری مصادف با ۷۸۸ میلادی

هنگامی که عبدالرحمن درگذشت هشام در مقر فرمانروایی خود، مادره بود. برادرش عبدالله البلنسی برای او بیعت گرفت. در عین حال با او دل بد داشت، زیرا عبدالله نیز چون برادر دیگرش سلیمان خود را شایان جانشین پدر می دانست نه کوچکترین برادران را. هشام چند روز پس از مرگ پدر به قرطبه وارد شد و در آغاز جمادی الاول سال ۱۷۲ هجری قمری/ ۷۸۸ میلادی با او بیعت کردند.

۱۷۴ هجری/ ۷۹۰ میلادی

در آغاز امارت عبدالرحمن ، سلیمان بزرگترین برادرانش امارت او را نپذیرفت و خود را در طلیطله  و حوالی آن جانشین پدر خواند. برادر دیگرشان عبدالله البلنسی نیز با آن که هشام در خشنودی او بسیار کوشید به سلیمان پیوست و هر دو هم پیمان شدند که بر ضد هشام عصیان و شورش کنند. هشام در این احوال لشکری به محاصره طلیطله فرستاد و شهر را به فرمان درآورد. سلیمان به کوه های بلنسیه گریخت و عبدالله  از برادر طلب عفو کرد. هشام بر او ببخشود و از او خواست که زن و فرزند خود بردارد و از دریا بگذرد و از دریا بگذرد و به مغرب رود و در باب میراث پدر با پرداخت شصت هزار دینار با او صلح کرد.

۱۷۶ هجری قمری/ ۷۹۲ میلادی

هشام آماده رزم با فرنگان شد و دوران غزو و جهاد را تازه گردانید.

۷۹۰ میلادی

هشام رسولانی به تولوشه پایتخت اکونین فرستاد و خواستار پیمان دوستی با پادشاه آن دوک لویی پسر شارلمان شد.

موقعیت شهر تولوز(تولوشه)

 178 هجری قمری مصادف با ۷۹۴ میلادی

منطقه رنده معروف به اقلیم تاکرونا یا تاکرونی بود. بربرها در آن جا  گرد آمده  بودند. از این رو مهم فتنه ها و آشوب ها بود. بربر ها باز هم در ان جا در این سال آتش فتنه به پا کردند و خلع طاعت نمودند و در ان نواحی دست به آشوب و تاراج گشودند.

موقعیت منطقه رنده

بهار  179 هجری قمری مصادف با ۷۹۵ میلادی

حمله به جیلیقیه به سرداری عبدالکریم بن عبدالواحد بن مغیث.

موقعیت جیلیقیه(گالیسا)

صفر سال ۱۸۰ هجری قمری/ ۱۸ اوریل سال ۷۹۶ میلادی

مرگ هشام

هشتم صفر سال ۱۸۰ هجری قمری/ آوریل ۷۹۶ میلادی

چند روز پس از مرگ پدرش با او بیعت شد. حکم در این هنگام بیست و شش سال داشت. در سال ۱۵۴ هجری قمری/۷۷۱ میلادی در قرطبه متولد شد. مادرش کنیز ام ولد بود و زخرف نام داشت.

سال ۱۸۰ هجری قمری / ۷۹۶ میلادی

الحاجب عبدالکریم بن عبدالواحدین مغیث به یک غزوه تابستانی(صائفه) به سوی البه  و قلاع(قشتاله قدیم) رفت.

موقعیت قشتاله و سرقسطه

سال ۱۸۱ هجری قمری/ ۷۹۷ میلادی

در ثغر اعلی  بهلول بن مروان معروف به ابوالحجاج عصیان کرد و به سرقسطه آمد. 

عبدالله البلنسی و سلیمان برادرش هشام، عموهای حکم برای مقابله با حکم به گردآوری یاران می کوشیدند و عبدالله البلنسی از شارلمان کمک خواست.

اوایل سال ۱۸۶ هجری قمری

شکست شورش- امان خواستن عبدالله البلنسی و سلیمان

شوال ۱۸۲

مجددا عبدالله البلنسی و سلیمان شورش کردند و به قرطبه رفتند. بربرها هم با سلیمان همراه بودند.  در جایی به نام فجیط با لشکر حکم روبرو شدند. سلیمان شکست می خورد

صفر ۱۸۳ هجری قمری

سلیمان مجددا در نزدیکی استجه با حکم جنگید و این بار به مارده گریخت

موقعیت استجه (اثیخا)

۱۸۴ هجری قمری/۸۰۰ میلادی

سلیمان و زعمای فتنه اعدام می شوند. عبدالله بلنسی طلب بخشش می کند. به شرط ان که فقط در بلنسیه بماند و ارزاق خود را دریافت کند با او موافقت می شود.

۱۸۹ هجری قمری مصادف با ۸۰۵ میلادی

حکم بن هشام توطئه ای را که برای خلع او طرح شده بود کشف کرد. در پشت آن جماعتی از فقها بودند که حکم به نفوذ آنها خاتمه داده بود.

۱۹۰ هجری قمری/ ۸۰۶ میلادی

آشوب در مارده به سرکردگی مردی به نام اصبغ بن عبدالله بن وانسوس

۱۹۱ هجری قمری مصادف با ۸۰۷ میلادی

واقعه “حفره”.

طلیطله باز دستخوش آشوب بود. مردم طلیطله بیشتر از مولدین بودند. این بار از سوی حکم بن هشام، عمروس که از خود مولدین بود برای امارت آنها برگزیده می شود. وقتی عمروس وارد طلیطله شد:  ابتدا با مردم همدلی نمود و در نزد آنها به دشمنی بنی امیه تظاهر کرد و گفت به بیرون رفتن از چنبر طاعت ایشان موافق است و با ملایمت و مدارا دلهایشان را با خود همراه نمود. سپس نزد حکم  در نهان کس فرستاد  و خواست که لشکری به طلیطله اعزام دارد. حکم نیز لشکری به سرداری پسر خود عبدالرحمن  بن حکم گسیل داشت و چنان نمود که به جنگ مسیحیان شمال می رود. این لشگر به هنگام بازگشت بر طلیطله گذشت. عمروس با بزرگان شهر به استقبال پسر حکم، امیر این لشگر می روند. عبدالرحمن پسر حکم انان را گرامی داشت و ملاطفت نمود. در این جا آن توطئه که وجوه  و اعیان طلیطله در آن به هلاکت  رسیدند تحقق یافت.

فرمان دستگیری و کشتار را حکم با فرزند خود عبدالرحمن برای عمروس فرستاده بود. حتی در بعضی روایات هست که انکه فرمان داد خود عمروس بود. به هر حال قضیه از این قرار بود که عمروس برای خود در همان ابتدای امر قلعه ای ساخته بود، در همان جا مهمانی بزرگی ترتیب می دهد و هزاران تن  از بزرگان و اعیان طلیطله را دعوت می کند و چنان کار را پی ریزی می کند که مهمانان از دری داخل شوند و از در دیگر خارج گردند تا سبب ازدحام نشود.  خادمان هم مهمانان را ده نفر ده نفر به غرفه های طعام می بردند و سپس به جای معینی می بردند و گردن می زدند و جثه هایشان را در حفره ای عظیم که در پشت قصر برای این منظور کنده بودند می افگندند.  و بانگ طبل هال و مزمار ها نمی گذاشت صدای استغاثه انان به گوش دیگران برسد. بدین ترتیب کسی از این حقیقت وحشتناک خبر نشد مگر آنگاه که روز بالا آمد و کسی از داخل شدگان بیرون نیامد و صدایی از آنان شنیده نشد. در این هنگام برخی از آنچه می گذشت آگاه شدند و بر آنان که پیش می رفتند بانگ زدند و آگاهشان کردند، سپس باقی رو به گریز نهادند. بعضی گویند چند صد تن و بعضی گویند چند هزار تن در این واقعه که به واقعه “حفره” معروف گشت از مردم طلیطله کشته شدند. 

۱۹۲ هجری قمری

فرنگان به سرداری لویی پسر شارلمان لشکری به ولایت ثغر اعلی آوردند و طرطوشه را محاصره کردند.

موقعیت طرطوشه

۱۹۴ هجری قمری

غزای جلیقیه

۱۹۷ هجری قمری

شورش حزم بن وهب در باجه

۱۹۷ هجری قمری/ ۸۱۲ میلادی

قحطی بزرگ ولایات شمالی. جماعت زیادی مجبور شدند از دریا بگذرند و به مغرب بروند.

۱۹۹ هجری قمری

سرکوب طلیطله

۲۰۰ هجری قمری

حاجب عبدالکریم بن عبدالواحد بن مغیث با سپاهی بزرگ به جلیقیه می رود

سیزدهم رمضان سال ۲۰۲ هجری قمری/ بیست و پنجم مارس سال ۸۱۸ میلادی

شورش ربض

بیست و ششم ذوالحجه سال ۲۰۶ هجری قمری/ بیست و دوم ماه مه سال ۸۲۲

مرگ حکم بن هشام

بیست و هفتم ذوالحجه سال ۲۰۶ هجری قمری مصادف با ماه مه سال ۸۲۲ میلادی 

یک روز پس از مرگ پدر  یعنی در روز بیست و هفتم ذوالحجه سال ۲۰۶ هجری قمری مصادف با ماه مه سال ۸۲۲ میلادی  با عبدالرحمن بن حکم، پسر بزرگ حکم بیعت می شود. این بیعت در قصر حاجب عبدالکریم انجام پذیرفت.  چون به تخت ملک برآمد سی و یک سال از عمرش گذشته بود. عبدالرحمن در سال ۱۷۶ هجری قمری  مصادف با ۷۹۲ میلادر طلیطله متولد شد. مادرش کنیز ام ولد بود موسوم به حلاوه. عبدالرحمن محبوبترین فرزندان حکم در نزد او بود.

محرم ۲۰۷ هجری قمری

باز هم یک قیام مردمی از نوع قیام ربض.

سال ۲۰۷ هجری قمری

عبدالله البلنسی عموی پدرش بار دیگر به شورش بازگشت و استان تدمیر را اشغال کرد و خواستار اقطاع خود شد و جمعی نیز بر او گرد امدند. عبدالله با وجود سالخوردگی اش قصد آن داشت که به قرطبه تازد، ولی بیماری مهلتش نداد و در سال بعد یعنی ۲۰۸ میلادی درگذشت

سال ۲۰۸ هجری قمری مصادف با ۸۲۳ میلادی

حمله به البه و قلاع به سرداری عبدالکریم بن عبدالواحد بن مغیث

محرم سال ۲۰۹ هجری قمری/ ۸۲۴ میلادی

مرگ عبدالکریم بن عبدالواحد بن مغیث

۸۲۴ میلادی

فرنگان در نواحی بنلوبه در دامنه جبال پیرنه نزدیک دربند شزروا، همان جا که لشکر شارلمان قبلا منهزم شده بود شکست سختی را متحمل شدند.

جبال پیرنه

موقعیت جبال پیرنه در مرز فرانسه و اسپانیا

سال ۲۱۲ هجری قمری مصادف با ۸۲۷ میلادی

عبیدالله پسر عبدالله البلنسی سردار عبدالرحمن حکم است و با لشکری به شمال می رود و ثغر اعلی را به سوی اراضی فرنگان در می نوردد تا به ولایت قطلونیه راند.

ثغر اعلی . [ ث َ رِ اَ لا ] (اِخ ) مقابل ثغر ادنی . در زمان بنی امیه نامی بود که به سرقسطه و جهات آن میدادند. (نفح الطیب ). این شهر را عرب البیضاء نیز نام میداد. و در ۵۱۲ هَ . ق . فرنگیان آن شهر را از مسلمانان بستدند. (لغتنامه دهخدا)

موقعیت قطلونیه(کاتالونیا)

۲۱۸ هجری قمری مصادف با ۸۳۳ میلادی

عبدالرحمن بن الحکم به جنگ  محمود بن عبدالجبار می رود که از بنی طریف قبیله مصموده می باشد،  مسیحیان معاهد نیز به آن ها  پیوسته اند. محمود بن عبدالجبار زعیمی قوی و ماجراجویی دلیر بود. عامل مارده  را بگرفت و بکشت و در اطراف دست به کشتار و تاراج و خرابی زد.

 

۲۲۵ هجری قمری مصادف با ۸۴۰ میلادی

محمود بن عبدالجبار عاقبت به قتل می رسد  و خاندان و یارانش اسیر می شوند. در تقسیم اسیران جملیه ، خواهر محمود نصیب یکی از بزرگان مسیحی می شود. او را مجبور به پذیرفتن کیش مسیحیت می کنند.

 

۲۱۴ هجری قمری مصادف با ۸۲۹ میلادی

قیام مردی عامی به نام هاشم ضراب… او در واقعه حفره در طلیطله بود و سپس او را به عنوان گروگان به قرطبه بردند…هاشم چندی در قرطبه به آهنگری مشغول بود و به ضراب اشتهار داشت. آنگاه  از قرطبه به طلیطله آمد. در آن جا خلق کثیری از عوام مردم گرد او را گرفتند.

 

۲۱۶ هجری قمری مصادف با ۸۳۱

عبدالرحمن بن الحکم ، عامل خود محمد بن رستم را بر سر شورشیان می فرستد و در نزدیکی دژ سمسطا دو گروه بر هم زدند و پس از نبردی سخت شورشیان هزیمت رفتند و هاشم ضراب و بسیاری از یاران او کشته شدند.

 

سال ۲۲۸ هجری قمری مصادف با ۸۴۲ میلادی

مرگ آلفونسوی دوم

 

اواخر سال ۲۲۹ هجری قمری مصادف با ژوئیه یا اوت ۸۴۳ میلادی

یک گروه از ناوهای جنگی نورمان ها که شمارشان به هشتاد می رسید در آب های اشبونه پهلو گرفتند.

 

اوایل محرم ۲۳۰ هجری قمری مصادف با سپتامبر سال ۸۴۳ میلادی

نورمان ها در خارج شهر اشبیلیه موضع گرفتند.

 

روز بیست و پنجم ماه صفر سال ۲۳۰ هجری قمری

جنگ میان مسلمانان  و وایکینگ ها در حوالی روستای طلیاطه . سرکرده لشکر اسلام محمد بن رستم بود. نورمان ها پس از قتالی فجیع به هزیمت شدند و حدود هزارتن کشته و بیش از چهار صد تن اسیر گردیدند. سی کشتی آنها در آتش بسوخت.

 

سال ۲۳۱ هجری قمری مصادف با ۸۴۵ میلادی

لشکری به سرداری محمد پسر عبدالرحمن بن الحکم به شمال می رود. محمد سرزمین جلیقیه را زیر پی سپرد و پایتخت آن لیون را محاصره نمود و مسیحیان به کوهستان ها پناه بردند. محمد پس از قتل و تاراج بسیار باز می گردد.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *