گزیده ای تاریخ نظریه پردازی در مدیریت استراتژیک (۲)

آنسف و فرایند تصمیم گیری راهبردی

آنسف چهار نوع تصمیم اصلی با عنوان راهبرد، خط مشی و دستورالعمل های عملیاتی استاندارد را از یکدیگر متمایز ساخت. {بنابراین} چهارچوب های راهبردی را می توان عمل وحدت رویه ها دانست. آنسف معتقد است، راهبرد به شرایط موقتی و یا تکراری مربوط نمی شود و در واقع راهبرد یک قانون و قاعده تصمیم گیری به شمار می آید. بر خلاف نظریه پردازان مالی که ریسک را تغییرات بازدهی سرمایه می پندارند آنسف ریسک را به کمیت و کیفیت دانشی که در اختیار مدیر است مربوط است. الگوی نظر آنسف از  دیدگاه چاندلر در مورد راهبرد (استراتژی) و ساختار نشات گرفته است. ر مجموع او سازمان را یک فرایند تبدیل منابع می داند. تصمیم های اداری آنسف مفهوم ساختار مورد نظر چاندلر را شامل می شود ولی تصمیم های عملیاتی نوآوری خود آنسف است. آنسف ماموریت را به معنی “نیازهای فعلی به محصول” به کار می برد.

از دیدگاه آنسف : خواسته اصلی هر موسسه بیشینه کردن بازده بلند مدت منابعی است که موسسه به کار می رود

آنسف برای متصل کردن فعالیت های گذشته و آینده

  1. قلمروی محصول-بازار ۲- بردار رشد ۳- مزیت رقابتی: بنگاه چه داشت و یا چه می خواست به دست آورد ۴- تضایف و هم افزایی: مطلوب حالت هم آهنگی میان محصول-بازار آتی و فعلی.

در دسته بندی آنسف تصمیم ها : تصمیم های راهبردی  معادل موضع کارآفرینی(دستیابی به کارسازی، اقربخشی) است  و تصمیم های عملیاتی معادل موضع رقابتی (کسب سود از راه ایجاد روابط ایجاد میان محصول-بازار) است.

از دیدگاه آنسف برنامه ریزی راهبردی : صرفا یک رویکرد عقلایی نسبت به ارزشیابی و تعریف روابط بنگاه با کسب و کار و محیط اجتماعی اش قلمداد می نماید.

هر کوششی که بخواهد فرهنگ واحد یا کاملا همگون را بر یک شرکت حاکم کند، احتمالا زمینه بروز تضاد را در ان فراهم خواهد ساخت

ضمن آن که آنسف معتقد است: مدیریت راهبردی امور:

  1. نظامی برای کشف علایم بسیار ضعیف و قرار گرفتن در شرایط آمادگی بالا است.
  2. نظام راهبردی حوادث غیر مترقبه  که باید انگیزه ای برای ایجاد “شبکه گروه اقدام راهبردی” باشد.
  3. ایستادگی نیروی انسانی و سازمانی در برابر تغییر راهبردی که باید بر آن چیره شد.

آنسف سعی می کند شیوه ای را که فرایند ژاپنی ها را برای غربی ها قابل قبول می سازد ، طراحی کند.

آنسف مبتکر چهارچوبی برای نظام تصمیم گیری بنگاه است که هنجاری، دستوری یا تجویزی بودن وجه غالب آن است.

به نظر آنسف وضع مطلوب آن است که نظریه  قبل از دستورات مطرح شود.

آنسف بر خلاف بسیاری از محققانی که واحد های تجاری و خدماتی را واحد تجزیه و تحلیل به خصوص در تحلیل سیمای سازمانی، بدره یا پورتفولیو می دانند، بر قلمرو تجاری راهبردی (SBA)  یا ما به ازای محیطی واحد های تجاری تاکید خاص دارد.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *