قبیله عبدالقیس

عبدالقیس در جزيره العرب و خلیج فارس

 عبد القيس بن أفصى بن دعمي بن جديله بن اسد بن ربيعة بن نزار، نیای بزرگ قبیله ای است که در تاریخ اسلام و عرب به عبدی و عبقیسی شهرت یافته است (ابن درید، ۱۹۹۱: ۱/۱۷ ؛ ابن اثیر، اللباب: ۲/ ۳۱۴؛ ابن قتیبه، بی تا: ۹۲). مسكن اولیه آنها تهامه بود(ابن خلدون، ۱۳۶۳: ۱/۳۴۷ ) و سپس از آن دیار، رهسپار بحرین و عمان شدند(البكری، ۱۹۹۸: ۱/۷۴). این مهاجرت، که خود سرآغاز فصلی نوین در تاریخ روابط اعراب با حوزه تمدن ایرانی بود، به احتمال زیاد، مقارن با سال های فروپاشی امپراتوری اشکانی و روی کار آمدن شاهنشاهی ساسانیان به وقوع پیوست (ابن خلدون، همان: ۱/ ۲۸۰ زیدان، ۱۳۶۹: ۴۲۵). افزایش جمعیتی قبایل ربیعه و سایر قبیله ها در تهامه، به همراه کمبود چراگاه و زمین های حاصلخیز، قبایل همسایه را رو در روی هم قرار داد (البكری، همان: ۱/ ۷۲؛ طبری، ۱۳۶: ۵۲۸/۲ -۵۲۹). قتل ضحيان بن سعد بن خزرج (از تیره بنی قاسط و متولى مراتع بنی ربیعه) بدست بنی عامر بن حارث (از بطون بنی افصى بن عبد القيس)، بنی ربیعه را به عرصه جنگ های داخلی کشاند. با سستی و تعلل بنی عبدالقیس در پرداخت دیه مقتول، و با به قتل رسیدن گروگان های این قبیله از جانب بنی قاسط، آتش جنگ شعله ور شد. نا امنی هایی که در پی این جنگ پدیدار شد، گروه هایی از بنی ربیعه را به سوی سواحل جنوبی خلیج فارس سوق داد (البكری،همان: ۱/ ۷۳؛ دینوری، ۱۳۶۸: ۴۱). از این میان، بنی عبدالقيس، به زعامت عبدالعزی بن عنزی (دینوری: همانجا) بر بحرين سلطه یافتند (البكری، همان: ۱/ ۷۴) و با برقراری روابط با قبیله از د (از ساکنین کهن بحرین)، آن دیار را میان خود تقسیم کردند (همان: ۷۳۱/۱ ). جذيمة بن عوف، بر منطقة الخط و اطراف آن مستقر شدند؛ بعضی از بني عمرو بن ودیعه و بنی عوقه نیز رهسپار عمان شدند و به ازدی ها و بنی ناجیه پیوستند. (همان: ۱/ ۷۴) این جابجایی عظیم جمعیتی، هر چند از بعد سیاسی مورد توجه قرار گرفته اما پیامدها ادبی، شعری و دینی آن نسبت مغفول مانده است. عبد القیسی ها تا هنگامی که در بادية العرب (کانون فصاحت و بلاغت) مقیم بودند، شاعران و سخنوران نام آوری در میان آنان پدید نیامد. اما بعد از مهاجرت به سوی عمان و خلیج فارس، نوعی از تحول و پویایی فرهنگی میان آنان نمایان گردید؛ بطوری که در میان عبد القیسی های بحرین، شاعران و خطیبان ظریف گو و چیره دستی پیدا شدند و بر اشتهار این قبیله افزودند.

مثقب عبدی، ثعلبه بن عمرو عبدی، ممزق عبدیا، یزید بن حذاق الشنی عبدی، عمرو بن دراک عبدی از نمونه هایی از این شاعران به شمار می آیند (فوال بابتی، ۱۹۹۸: ۶۹ )

مثقب که نامش عائذ بن محصن بن ثعلبه و از تیره بنی نكره بن لكيز بود (الجمحی، بیتا: ۶۹)، از زادگاه خویش، بحرین، به سوی عراق هجرت کرد و در حیره به در بار آل لخم پیوست و عمرو بن هند لخمی را مدح گفت (شیخو، ۱۹۹۱: ۴۰۳-۴۰۰). او پس از جنگ بسوس، با استفاده از نفوذ و اعتبارش کوشید تا به همراه قیس بن شراحيل بن مره، میان قبایل بکر و تغلب، صلح و آشتی برقرار کند (شیخو، همان: ۴۰۰). قصيده الداليه» او در میان شاعران جایگاه رفیعی یافت (همانجا).

 از این شاعر، ۱۲ قصیده و ۱۶۶ بیت به جای مانده که بسیاری از ابیات آن، به وصف طبیعت و حیواناتی نظیر شتر پرداخته و پاره ای نیز رنگ و بوی اشعار تعلیمی و حکمی دارد (بلاشیر، ۱۹۹۸: ۲۸۱). بعدها، بزرگان شعر و ادب، مجموعه اشعار او را گرداوری کردند و به آن استناد نمودند.

یزید بن حذاق، در مذمت دنیا اشعاری دارد؛ از این جهت، او را نخستین سراینده شعر در مذمت دنیا در میان عرب دانسته اند (فوال بابتی، همان:۳۷۳) برخی، پویایی عبد القيس در شعر و خطابه را متأثر از ایرانیان شمرده اند (زيدان، همان:۴۲۵). زبان این قبایل بر اثر مراوده با ایرانی ها آکنده از واژگان ایرانی شد؛ همان گونه که مثقب عبدی در بیت:

 فابقى باطلی و الجد منها                     کد کان الدرابنه المطين

 از واژه «الدرابنه» سود جسته که همان دربان ایرانی است (شیخو، همان:۴۰۸). به همین دلیل، مشاهده می شود که در عصر تدوین تفاسیر قرآنی که به تبع آن ضبط لغات و فهم أمثال الحكم عرب لزوم یافت، توجه بیشتر به سوی قبایل بادیه نشین بنی اسد، بنی تمیم و قیس که زبانشان فصیح تر بود و کمتر واژگان خارجی در آن نفوذ داشته معطوف گردید. حال آنکه به قبایل بحرینی بنی بکر، از د، عبد القيس و مردمان عمان به علت تاثیر پذیری آنها از زبان و ادب ایرانی و هندی (بویژه در مورد اهالی عمان ) رجوع نمی شد (زيدان، همان: ۴۱۱).

در سال ۸ هجری، پیامبر اسلام (ص) طی نامه ای، مرزبانان و امیران بحرین را به اسلام فرا خواند. منذر بن ساوی عبدی حاکم شهر اسبذ و امیر اعراب بحرین (بلاذری، ۱۳۶۷: ۱۱۳؛ حموی، همان: ۱/۲۳۷) و اسپیدویه مرزبان هجر (ابن

سعد، ۱۳۶۵: ۲۷۵/۱ ؛ حموی،همان: ۲۳۸/۱ ) اسلام آوردند و به تبع ایشان، بسیاری از اعراب و ایرانیان بحرین نیز مسلمان شدند(بلاذری، همان: ۱۱۴؛ ابن حجر، ۱۹۹۵: ۶/۱۷۰ ).  اما هنوز جمعیت چشمگیری دل در گرو یهودیت، مسیحیت و زردشتی گری داشتند. (بلاذری،همان:۱۱۴/۸ ؛ ابن سعد، همان: ۲۶۲/۱ ). منذر بن ساوی طی نامه ای از پیامبر (ص) در این باب چاره جویی خواست. پیامبر (ص) او را به بردباری فرا خواند و فرمان به گرفتن جزیه داد (ابن سعد: همانجا). این روایت، بعدها مبنای روابط فاتحان با اهل کتاب گردید. با دریافت نامه رسول الله (ص)، بزرگان و اهالی بحرین، هیئت نمایندگی خود مرکب از ۲۰ مرد، به رهبری عبدالله بن عوف، که در میان آنها ۳ مرد از بنی عبید، ۳ مرد از بنی غنم و ۱۲ مرد از بنی عبدالقیس در آن حضور داشتند، خدمت نبی مکرم اسلام (ص) فرستادند (همان:۵۵۷/۵ ).

 ابن حجر عسقلانی، دو نفر دیگر به نام های: مخر به بن بشر از بنی جعيد(ابن حجر، همان: ۴۰/۶) و حارث بن شعیب عبدی (همان: ۶۷۲/۱ ) را هم بر آنان افزوده است. گویند سپیده دم روزی که شبانگاه آن، وفد عبدالقیس رسید؛ رسول اکرم اسلام (ص) به افق نگریست و فرمود: گروهی از مشرکان خواهند آمد که برای پذیرش اسلام مجبور نشده اند. خدایا قبيله عبدالقیس را بیامرز که پیش من آمده اند و چیزی نمی خواهند ایشان بهترین مردمان خاورانند (ابن سعد، همان: ۳۱۶/۱ ).

 هیات نمایندگی عبد القيس، به مدت ۱۰روز در خانه رمله بنت حارث اسکان یافتند و از ایشان پذیرایی به عمل آمد (همان: ۱/ ۳۱۷). وفد عبد القيس، مقداری خرما به رسم هدیه به پیامبر (ص) پیشکش کردند. پیامبر (ص) فرمود: «این از بهترین خرماهای شماست و در آن برکت است» (ابن شبه، ۱۳۸۰: ۵۲۲-۵۲۱). از این هیات نمایندگی احادیثی چند از زبان پیامبر (ص) نقل شده است. (همانجا) این گروه، سرانجام، همراه با بدرقه و هدایای پیامبر به سوی قوم بازگشتند.

منبع:

قیم، بهادر. ولی زاده، محمود. (۱۳۹۱). نقش و عملکرد قبیله عبدالقیس در روند تحولات سیاسی جهان اسلام. از آغاز تا پایان خلافت امام علی (ع). سال دوم شماره ششم. صفحات ۱۲۷-۱۴۹

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *