روز و شب و ایمان

روز و شب، و به نظر می رسد همین قدر هم کافی است. تنهایی به خصوصی اطراف ما را می گیرد. وقتی می نشینیم دور از هر گونه تعبدی، استخراج براهین می کنیم. روز و شب. همین قدر هم کافی است. ایمان می درخشد. روز به جلو می رود و بسیار آیات دیگر از الطاف در همین اطراف ما قرار دارند. کار نکرده را چگونه باید پیش برد؟ کاری که حتی توصیه ای هم به آنها نشده ایم. کاری که فقط به نظر بعضی از ایمان می گذرد. روز و شب. و در تامل در همین هم کافی است تا جلو برویم. روز و شب. و زیبایی های تاریکی که در همین اطراف ما در نصف ساعات یا بیشتر یا کمتر ، همیشه بر ما مستولی است. ایمان همیشه در نگاه به اطراف است که جلوه می یابد. روزگار را راحت تر هم می شود شناخت، روزگار را می توان بهتر تعقل کرد. ایمان را راحت تر می توان ستود تا براهین مندرسی را که این سو و آن سوی افتاده اند. ایمان را می توان در چشمانی که با من هم جهتند در تفسیر زندگی . همان جملات و همان کلمات برای من و تو کافی خواهد بود اگر بتوانیم درست شناخت پیدا کنیم از نبود بعضی استدلال ها در مورد بعضی خراب کاری ها و نیز به آزمودن اکتفا کردن. برای هر نوع ایمانی می توان نوع جدیدی از دانش را ساخت و ایمان ساختگی را برای فهم یک عشق در نظر داشت. براهین به گوشه افتاده فایده ندارند و توجیهی بین من و تو نیست. در این مورد که عجله کرده ای و باز هم استدلال های همیشگی. ایمان برای شناخت کافی است. روز و شب را بشناسیم و روز وشب با عشق حرف زدن و دم زدن می تواند باعث مساله نشود و همین قدر هم تامل برای من و تو کافی است. نوشته ای بی حساب و کتاب بین من و تو شکل نمی گیرد اگر بتوانیم روز و شب با هم بودن را به خوبی تفسیر کنیم. بشناسیم و بخوانیم. دور نمانیم از روزگار. دور نمانیم از روز. دور نمانیم از شب. نه اینکه دور بمانیم از مد روز. تغییر را بهتر دریابیم. ایمان بین من و تو وقتی شکل می گیرد که بتوانیم فاتحه ای بر یک رمان پلیسی بخوانیم که این گونه با استدلال های کور من و تو شکل گرفته و هر بار پیشروی نابخردانه هر کداممان در اراضی اشتباه و ارتکاب به جرم دل شکستن را توجیه می کند.

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *