همسان می وزند؟ فروردین ۱, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی همسان می وزند بادهای دوردست همسان می خندند غنچه گل در دشت های همین بغل؟ چه آرزوی بلندی دارد چه شوقی دلپذیر آن ادامه مطلب
روشنی فروردین می درخشد فروردین ۱, ۱۴۰۳فروردین ۱, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی روز بالا می آید، صبح می رود و ظهر می درخشد، آینده برای آن کس که می داند، جوری دیگر می درخشد آگاهی ادامه مطلب
صبحگاه اسفند ۲۹, ۱۴۰۲فروردین ۲۳, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی روز های بی حزن عاقبت روز مرگی می آورد روز های بی شادی پرطنین در کالبد در درون همه را کنار هم می ادامه مطلب
دوری از وسعت دانش اسفند ۲۲, ۱۴۰۲فروردین ۱, ۱۴۰۳مهزیار کاظمی دور از شناخت و دور از عاطفه، نباید افراد را رها کرد. بلکه باید به دنبال چاره ای بود که بتوان آنها را ادامه مطلب
شاعر و “طبیعت” اسفند ۲۲, ۱۴۰۲اسفند ۲۲, ۱۴۰۲مهزیار کاظمی دیدگاه های یک شاعر در قبال جهان اطراف هم بیانگر انس وی با طبیعت است هم می تواند مایه افلاطون در شکل دهی ادامه مطلب