هستی اطراف ما

در روز، باید به شمارش لحظه ها پرداخت تا بتوان دوباره همه چیز را به خوبی مد نظر داشت. نمی توان از بعضی چیزها فاصله گرفت تا احساس مطبوعی نسبت به بودن خود و بودن در بین آن چیزهایی که او می داند برای اوست، برای او دست دهد. هر چیزی در اطراف ما می تواند راحت تر به کار آید اگر بدانیم در تکمیل جهان اطراف ما برای توضیح هستی خود  و توضیح نقش ما در توضیح آن برای دیگران به کار آید. آیا همه چیز مطلقا از ذهن ما دور است؟ آیا ما نمی توانیم بشناسیم و بعد فاصله ها را در ذهن خود برای تعریف نقش دیگران در زندگی مان توضیح دهیم. آیا توصیه به شناخت چیزی، به فردی که از سر دلسوزی به ما نصیحتی می کند می تواند هدیه ای نیکو باشد. دلیل ما هر چه باشد البته با مهربانی است که تعریف می شود. شناخت از همین هستی به ما داده شده می تواند ما را به سوی محبت بیشتر ببرد. می تواند کنکاش ما را جدیتر کند. می تواند نوعی شناخت ایجاد کند که حس کردن هر چیزی در اجتماع برای ما راحت تر باشد. بفهمیم که دیگری نمی داند و این مساله بدی است. از طرفی بدانیم و حس کنیم که ندانستن بغل دستی ما چیزی سخت دشوار برای او است. نمی توان بی آشیانه بود. نمی توان از کسی قرض نکرد . ولی چه کسی آواز سر می دهد که نمی شود مدیون موهبت میرایی هستی در این جهان نبود؟! باید از اطراف شناخت را کامل نمود. نباید روی یک چیز تکیه کرد. هستی وقتی در درون احساس انبساطی را ایجاد می کند که باید بشناسیم در یک مکان بودن می تواند برای خودش موهبتی باشد. وقتی آن مکان پر از لطف باشد. صلح همه جا را پراکنده باشد. واژه ها به زبان می آیند و ما دور  و بر خودمان را پر از هستی های اشیا می یابیم که به رغم “جزئی” بودن برای ما بد نیستند. یعنی می توانند ما را به انتزاع ها برسانند. ما را بشناسانند به خودمان منظورم است. یک چیز ساده در اطراف ما، می تواند ما را به کلی استنباط ها در مورد انتزاعات برساند و این تا همین جا هم کافی است. روابط بین این همین چیزهای جزئی می تواند لذت بخش باشد و بیان آن ها در قالب کلمات و جملات، نسبت ما را با بقیه جهان برقرار کند. یعنی بدانیم که چیزی در نزد ما هست و قابل افتخار هم هست. این که می دانیم یک مکان ساده می تواند پر از چیزهایی باشد که چقدر هم روی هستی ما تاثیر گذارند. این گستاخی نیست. این ناشناختنی بودن روابط بین چیز ها می تواند برای ما به مرور زمان جالب باشد و البته سر از کنجکاوی های خاصی هم در بیاوریم. اطراف ما می غرد. ولی اطراف ما همهمه است؟! اطراف ما می غرد تا به شناختی تازه برسیم. هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم که نمی شود چیزها در کنار ما این قدر زیبا باشند یا نباشند. این قبول. 

مثال عقل است. طبیعت، ضد مثال است. پس طبیعت نامعقول است و چون معقول بودن یعنی ضرور بودن، پس آنچه بر طبیعت فرمان می راند ضد ضرورت یعنی احتمال است. در طبیعت هیچ دلیل منطقی ضروری موجود نیست که حکم کند که چیزی باید آن گونه باشد که هست. هر چیز صرفا به همین گونه است که در طبیعت یافت می شود(استیس، ۱۳۸۱، جلد دوم، ص ۴۲۸)

 

قدری فعلا کوتاه بیاییم. راه و روشی تازه پیش گرفته ایم. خب البته صدور فرمان های جدید هم کاری دشوار است. همه چیز شاید به نظم سابق نباشد، ایده های جدید سریع نوشته می شوند و کار نیمه تمام خواهد ماند. چون البته ممکن است گفته شود که کمی تکراری هم هست. ولی تکرار هم جالب است و مرور است که باعث اعتلا و متعاقبا استعلا می شود. فعلا با همین ایده ها شروع کنیم. چیزها در یک ساکتی و سکون خاص می توانند در مکانی خاص به ما جلوه کنند و همین هم برای ما کافی است که روز را به پایان برسانیم که فهمیده ایم که هستی عجب زیرکی هایی را در خود دارد و پر از تدبیر است برای جلوه گر شدن به ما.

هولدرلین در مطلع شعر ستایش صلح (Celebration of Peace) می نویسد:

تالار خانگی و ساخته شده در زمانی بسیار دور

نسیم پرش کرده و با پژواکی بهشتی پر شده، چه نرم و آسان

چه نرم و آسان و چه پر از زیر و بم موسیقی.

ابری از خوشی رایحه ای را بر فراز فرش های سبز می فرستد

درخشان در دوردست.

ردیف جام های خوش تراش ایستاده، خوش نظم پذیرفته، پر از میوه های رسیده

 

ساختار پایه ای هستی دازاین را هایدگر اگزیستانسیل می نامد. این مساله در تقابل با مقوله ها می باشد که به ساختارهای ساده هستی موجودیت هایی غیر از دازاین می پردازد. پایه ای ترین ساختارهای هستی دازاین چیزی است که او بودن- در- جهان می نامد. دازاین در جهان است نه به معنای این که چیزی است که گستره مانی را در بر می گیرد بلکه به معنای هستی منضم چیزها. دازاین سوژه ای نیست که برای او جهان ابژه ای در برابر او باشد. این برای دازاین ممکن است تا به سادگی به چیزها نظاره کند. (گورنر، ۲۰۰۷، ص ۴)

منبع:

استیس، والتر ترنس. (۱۳۸۱)  فلسفه هگل. ترجمه حمید عنایت. انتشارات سروش

Gorner, Paul(2007). Heidegger’s being and time. An Introduction.

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *